سفرنامه حسام

سفرنامه حسام

ماجرا ها، خاطرات و یادداشت های سفر
سفرنامه حسام

سفرنامه حسام

ماجرا ها، خاطرات و یادداشت های سفر

لتونی: شهر ساحلی یورمالا، دریای بالتیک، خرید – 1 می 2016

طبق برنامه ساعت 10 صبح در لابی بودیم تا با اتوبوسی که برامون تدارک دیده بودن به یورمالا (Jurmala) بریم.

یورمالا یه شهر ساحلی زیبا بود کنار دریای بالتیک و حدود نیم ساعت با ریگا فاصله داشت که شبیه جاده های شمالی خودمون بود، جنگلی و سرسبز.

در این شهر خونه های چوبی قدیمی زیادی وجود داشت که اغلبشون به کافه، رستوران یا فروشگاه تبدیل شده بودن. به دلیل قرار گرفتن کنار دریا و آب و هوای خوب، قیمت خونه بسیار بسیار بالا بود و تا متری پونصد هزار یورو هم می رسید.

اتوبوس نزدیک ساحل ایستاد و ما (که حدود 20 نفر می شدیم) پیاده به سمت ساحل رفتیم. از خیابون طولانی زیبایی رد شدیم که دو طرفش پر از فروشگاه و رستوران بود و انتهاش به دریا می رسید.

رنگ دریای بالتیک آبی پر رنگ بود که تابحال شبیهش رو ندیده بودم. دیدن دریا برای دوستان خارجی که در کشور خودشون دریا نداشتن خیلی هیجان انگیز بود و کلی باهاش عکس یادگاری گرفتن!

بعد از حدود دو ساعت به سمت یکی از رستوران های ساحلی رفتیم که قبلاً باهاش هماهنگ شده بود. طبق روال، پیش غذا، غذای اصلی و دسر رو برامون آوردن و حدود ساعت 3 به سمت هتل برگشتیم. چون بسیاری از دوستان از ما جدا می شدن و به کشورهاشون برمی گشتن، آخرین عکس های یادگاری سلفی و دسته جمعی رو با هم گرفتیم.

وقتی به هتل رسیدیم با اونهایی که قرار بود برگردن خداحافظی کردیم و اظهار امیدواری کردیم که باز هم همدیگه رو ببینیم.

من به اتاق رفتم، دوش گرفتم و کمی استراحت کردیم و از اونجا که قرار بود فردا صبح به سمت ویلنیوس (پایتخت کشور لیتوانی) برم، تصمیم داشتم از آخرین ساعت های اقامتم در ریگا نهایت استفاده رو بکنم. خواب و استراحت رو همیشه میشه انجام داد ولی در سفر باید از تک تک دقیقه هاش استفاده کرد.

ساعت 5 از هتل بیرون اومدم و به سمت منطقۀ قدیمی راه افتادم. هم دلم می خواست برای آخرین بار ساختمون های زیبای این منطقه رو تماشا کنم و هم قصد داشتم از فروشگاه های سوغاتی فروشی متعددی که وجود داشت یک مقدار یادگاری بخرم، برای خودم، خانواده و چند تا از بچه های گروه ساخت فیلم.

تو همین منطقه یه مرکز خرید بزرگ وجود داشت که قبلاً چند بار از کنارش رد شده بودم اما هیچوقت واردش نشدم. توی این مرکز خرید چهار طبقه اغلب مارک های معروف شعبه داشتن. از H&M گرفته تا Nike و آدیداس. مقداری هم اونجا خرید کردم و وقتی مطمئن شدم به همه کارهام رسیدم، حدود ساعت 11 به هتل برگشتم.

وسایل رو جمع کردم و چمدون رو بستم. رفتم توی تخت و تا صبح روز بعد بیهوش خوابیدم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد