تایلند: کشور هزار معبد - ژوئن ۲۰۰۵

نیت کرده بودم بعد از اتمام پروژه ای که با صدا و سیما گرفته بودم، بخشی از مبلغ دریافتی را خرج مسافرت کنم. دلم می خواست یکی از کشورهای آسیای شرقی را ببینم. فرصت زیادی داشتم که تحقیق کنم و کشوری را انتخاب کنم که بتواند نماینده آن منطقه از آسیا باشد. نهایتاً به تایلند رسیدم، کشور هزار معبد.

برای رفتن به تایلند فقط بلیت و ویزا تهیه کردم و بدون هماهنگی قبلی با تور یا هتل، ساعت 9 صبح سوار هواپیما شدم. وقتی هواپیما بلند شد تازه وحشت کردم! اگر اطلاعاتم کافی نباشد؟ اگر قیمت ها آنطور که روی اینترنت نوشته نبود؟ اگر به آن راحتی که فکر می کنم هتل پیدا نکردم؟...

از تهران تا بانکوک هفت ساعت پرواز است و سه ساعت و نیم هم اختلاف ساعت داریم. بنابراین حدود ساعت هفت و نیم شب هواپیما در فرودگاه بانکوک به زمین نشست. ساعت هشت شب از در فرودگاه بیرون آمدم و هوای شرجی و بسیار مرطوب تایلند را بر صورتم حس کردم.

طبق نقشه هایی که روی اینترنت دیده بودم باید ایستگاه اتوبوسی در پنجاه قدمی سمت چپ من قرار داشته باشد که با یک بلیت 100 باتی (2000 تومان) مرا به بانکوک و خیابان Kao San ببرد. حس غریبی بود. با گام هایی آهسته به آن سمت رفتم و ایستگاه اتوبوس را دیدم... و باجه بلیت فروشی را... قیمت 100 بات. خیالم راحت شد. پس اطلاعات روی اینترنت درست و به روز بوده اند. بلیت خریدم و سوار شدم.

فرودگاه خارج شهر است و حدود یک ساعت با شهر فاصله دارد. از طریق اتوبان بزرگ و بسیار منظمی به بانکوک رسیدیم و بعد از نیم ساعت به خیابان مورد نظر، که قاعدتاً باید پر از هتل باشد.

پیاده شدم و به اطراف نگاه کردم. دو طرف خیابان پر بود از هتل های کوچک و بزرگی که تابلوهای بزرگ رنگی داشتند. خیابان Kao San مملو از توریست غربی بود و دو طرف خیابان بساط دست فروش ها به پا بود. انقدر هتل زیاد بود که تنها باید یکی را انتخاب می کردم. بالاخره وارد اولین هتل شدم و درخواست یک اتاق یک تخته کردم برای هشت شب، موجود بود. فرم مخصوص را پر کردم و کلید را تحویل گرفتم. جالب اینکه در برخی هتل های بانکوک باید کرایه هر شب را صبح همان روز پرداخت کرد.

ساعت 11 شب، دیگر خیالم حسابی راحت شده بود و تنها کاری که باید می کردم این بود که از طریق یک کافی نت به تهران زنگ بزنم و خبر بدهم که همه چیز مرتب است. به سرعت کافی نت را پیدا کردم و زنگ زدم. چقدر همه چیز راحت است!

تا حدود 12 شب بیرون بودم و سپس برای خواب به هتل برگشتم. از فردا برنامه هایم شروع می شد، برنامه ای که از قبل ریخته بودم تا جایی را از دست ندهم: کاخ و معبد بزرگ، وات پو، وات آرون، بودای بزرگ، بودای سیاه، گالری ملی، موزه تاریخ طبیعی، موزه جواهرات، محله چینی ها، باغ وحش، قصر ویمانمِک، پاتایا و جزیره Ko Ran.

تایلند به معنی "سرزمین آزاد" است و یکی از معدود کشورهایی است که هیچگاه مستعمره بیگانگان نبوده است. مردم این کشور به شدت به دین و پادشاهشان احترام می گذارند و هر جا که به مجسمه یا عکس رامای نهم (پادشاه فعلی) می رسند می ایستند و تعظیم می کنند. بانکوک شهر شلوغی است و مانند تهران 12 میلیون نفر جمعیت دارد، اما به دلیل وجود بزرگراه های متعدد و معماری شهری حساب شده، هرج و مرج و ترافیک وجود ندارد.

تایلندی ها به خنده رو بودن مشهور هستند و واقعاً هم همینطور است. در زبان تایلندی 13 کلمه مختلف وجود دارد به معنی لبخند. برخوردشان با توریست ها بسیار بسیار محترمانه است و همیشه سعی می کنند به خارجی ها کمک کنند.

در تایلند برای هر سلیقه ای سرگرمی خاصی وجود دارد، تفریحات سالم و ناسالم! کاخ ها، موزه ها و معابد قدیمی برای گردشگران فرهنگی و انواع Go-Go Bar ها برای کسانی که به قصد تفریحات ناسالم به این کشور آمده اند. مرکز اینگونه تفریحات در بانکوک محلۀ Patpong است و نیز جزیرۀ پوکت.

من درست شش ماه بعد از سونامی بزرگ به این کشور رفتم و به همین خاطر قیمت ها به شدت پایین بود. بلیت و ویزا 340 هزار تومان و تمام خرج های دیگر (هتل، غذا، گردش و خرید) هم حدود 150 هزار تومان. البته به تدریج قیمت ها بالا رفت، بطوریکه یک سال بعد همه چیز پنج برابر شده بود.